Рет қаралды 8,070
فایل صوتی اصلاح شده :
drive.google.com/file/d/0B-I-...
---------------------------------------------
عموم فیلسوفان به این نتیجه رسیدند که زمان با حرکت و تغییر یک نسبت و همبستگی دارد به صورتی که زمان فرزند تغییر است و زمان از حرکت استنتاج میشود و ما آن بُعدی را که حرکت دارد که همان بُعد طول کشیدن و کسترش است را جدا میکنیم و نام زمان به او میدهیم لذا اگر حرکتی نبود آنگاه به زمان هم نمیرسیدیم.
اگر ما زمان را صفت اشیاء بدانیم آنوقت یک بابی برای ما باز میشود و آن اینکه گویی اشیاء حرکت میکنند و زمان را اشیاء تولید میکنند نه اینکه ظرفی باشد و زمان را داخل آن ریخته باشند و درنتیجه زمان در اشیاء است و نه اشیاء در زمان.
مانند رنگ سرخ که به سیب نسبت میدهیم که سرخی صفت سیب است. لذا زمان وجود مستقلی ندارد و صفت اشیاء و این طبیعت است و اگر اینطور فکر کنیم باید بگوییم این طبیعت در حال حرکت و تغییر ودر حال عبور است و این عابر بودن و متغیر بودن طبیعت است که زمان را به منزله یک صفت برای او پدیدار میکند و آنگاه ما به کمک دستگاه ادراکی خودمان میتوانیم این صفت را گاهی مستقل از موصوف هم در نظر بگیریم و نامش را زمان بگذاریم اما اگر به عالم واقع مراجعه کنیم ما جز اشیاء چیز دیگری نداریم.
در فیزیک جدید یک اتفاق خیلی عجیبی رخ داده ، اوصافی بدون موصوف معرفی شده اند بطوری که فیلسوفان نمیتوانند زیر بار آن بروند. شما شنیده اید که نور یک نوع موج است و همینطور امواج الکترومغناطیس برای همه ما آشناست. اما به لحاظ فلسفی و درکی که ما از معنی این کلمه داریم موج همیشه صفت یک امر مواج است و یک چیزی باید موج بزند مثل آب که موج میزند و یا هوا باید موج بزند اما شما اگر امروز از هر فیزیکدانی بپرسید که این الکترومغناطیس که امواج نوری باشند چه چیزی باعث میشود که اینها موج میزنند جواب میدهند هیچ اینها فقط موج هستند.سابقا عده ای اعتقاد داشتند که ما چیزی داریم بنام اتر و اثیر که آن موج میزند و نور امواج آن است که تئوری نسبیت آن نظریه را ابطال کرد.
-------------------------------------------------
منبع :
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
Episode 3- Dars 5 Dr Soroush
عبدالکریم سروش