Рет қаралды 28,895
حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: creativecommon...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرحهای استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ــــــــــــــــــــــــ
کلیله و دمنه یکی از معروفترین کتاب¬های نثر پارسی است که جزء ادبیات تعلیمی و از نوع ادبیات تمثیلی¬ست. سابقه¬ی داستان¬های تمثیلی، خاصه داستان¬هایی که در آن حیوانات نقش انسان را ایفا می¬کنند و حیوانات از زبان انسان¬ها سخن می¬گویند، در قدیم¬ترین شکل خود، در کتاب¬هاب دینی مانند سرودهای وِدا و اوپانیشادها و برهمن¬ها و نیز در کتاب عهد عتیق و اوستا و برخی گاتها میتوان یافت. اما منشأ داستان¬های تمثیلی فارسی، خاصه داستان¬هایی از زبان حیوانات، را باید در کلیله و دمنه جست. تأثیر این کتاب را نه تنها در خلق و آفرینش قهرمان¬ها بلکه در شیوه¬ی بیان و طرز داستان نویسی، شیوه¬ی داستان در داستان، خاصه در کتاب¬هایی مانند هزار افسانه، سندباد نامه، مرزبان نامه، بختیار نامه و حتی در مثنوی معنوی مولانا می¬توان مشاهده کرد.
نام کتاب از نام دو شغال به نام¬ها کلیله و دمنه گرفته شده است که در باب نخست کتاب داستان آن دو بیان شده است. بیش¬تر منتقدان معتقدند نام کلیله و دمنه پس از ترجمه به زبان پهلوی بر کتاب نهاده شده است که خود مأخوذ است از دو کلمه¬ی سانسکریت؛ کَرَتَکه و دَمَنَکه. این نام پس از ترجمه¬ به پهلوی به کَلیلَگ و دَمَنَگ و پس از ترجمه به عربی به کلیله و دمنه تبدیل شده است. اصل کتاب هندی است و از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه شده است اما در زبان هندی(سانسکریت) کتابی به نام کلیله و دمنه وجود ندارد. در واقع کلیله و دمنه تلفیقی از چند کتاب هندی است با مطالبی از بعضی¬ کتاب¬های دیگر که به آن افزوده شده است. ریشه¬ی داستان¬های کلیله و دمنه را در افسانه¬های حماسی هندی از جمله پَنچاتَنترا و مَهابَهاراتا می¬توان یافت. پنچاتنترا یعنی پنج فصل یا پنج اصل که کم و بیش با پنج فصل اصلی کلیله و دمنه¬ی موجود مطابق است. نام باب¬های پنچاتنترا بدین شرح است:
1 . جدایی دوستان 2. به دست آوردن دوستان 3. جنگ بومان و زاغان 4. از دست دادن مزایای مکتسب 5. فاعل اعمال نسنجیده
ترجمه¬ها:
این کتاب ابتدا از زبان سانسکریت توسط برزیه طبیب مروزی به فرمان به دستور انوشیروان ساسانی به زبان پهلوی ترجمه شد. ترجمه¬ی پهلوی امروزه در دسترس نیست.
در سال 570 میلادی، کشیشی به نام «بود»، یکی از فضلای ایرانی که ریاست روحانی ایران و هند را عهده¬دار بوده است، کتاب را از زبان پهلوی به زبان سُریانی ترجمه کرد.
سه قرن پس از ترجمه¬ی کلیله و دمنه به زبان پهلوی، عبدالله بن مقفع، مترجم و دانشمند، در زمان منصوربن محمد، دومین خلیفه¬ی ساسانی، کتاب را به زبان عربی ترجمه کرد که به دلیل سادگی و بلاغت نثر، خیلی زود مشهور شد.
نخستین ترجمه¬ی فارسی کلیله و دمنه به صورت منظوم و توسط رودکی انجام شد.
ترجمه¬ی کلیله و دمنه به نثر توسط ابولمعالی نصرالله منشی انجام شد که از سال آن اطلاع دقیقی در دست نیست. منشی کتاب را از روی متن عربی آن ترجمه کرده است و با قدرت و استعداد خود چنان کتابی از خود به جا گذاشته که به عقیده¬ی منتقدان بهترین ترجمه¬ی کلیله و دمنه به فارسی است.
ترجمه¬ی دیگری از کلیله و دمنه از زبان عربی به فارسی توسط محمدبن عبدالله بخاری، از وابستگان دستگاه اتابکان سنقری، در زمان فرمانروایی سیف الله غازی به نام داستان¬های بیدپای انجام شده است. تا سال 1961 میلادی اطلاعی از این ترجمه در دست نبود و نسخه¬ی آن در کتابخانه¬ی موزه¬ی طوپ قاسرای استانبول به دست آمد. فهمی ادهم قره¬تای، دانشمند ترک، آن را معرفی کرد و صادق عدنان ارزی، از فضلای ترکیه، میکروفیلم آن را برای چاپ به دکتر خانلری سپرد. این کتاب به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری و محمد روشن در سال 1361 در تهران توسط انتشارات خوارزمی چاپ شد. نثر این کتاب ساده¬تر و روان¬تر از ترجمه¬ی نصرالله منشی است.
علاوه بر این¬ها کتاب کلیله و دمنه از دیرباز به زبان¬های عبری، لاتینی، یونانی، مغولی، ترکی، اردو، هندی، اسپانیایی و زبان¬های مختلف اروپایی ترجمه شده است.
ماجرای جغدها و کلاغ¬ها
کلیله و دمنه
آغاز ماجرا
در کوهی از کوه¬های جهان، درختی بزرگ بود که شاخه¬های فراوان داشت و بر هر شاخه برگ¬های فراوان. هزاران کلاغ در این درخت خانه داشتند. کلاغ¬ها پادشاهی داشتند که در تمام امور تابع او بودند و در حل و فصل مشکلات و مسائل از او نظر می¬خواستند. شبی از شب¬ها جغدها به درخت شبیخون زدند و خانههایشان را ویران کردند. زاغ¬های بسیاری کشته و زخمی، پر کنده و بی¬بال شدند و خسارت و ویرانی بسیار به بار آمد.
روز بعد پادشاه کلاغ¬ها، آن¬ها جمع کرد و گفت: «دیدید که چطور به ما شبیخون زدند و خسارت به بار آوردند. مطمئناً اکنون که جای ما را می¬دانند و جرات پیدا کردند به ما حمله کنند، باز هم این کار را خواهند کرد و در دفعات بعد خطر بیشتری ما را تهدید خواهد کرد. باید به فکر چاره¬ای باشیم.»
در میان کلاغان، پنج کلاغ بودند که از بقیه عاقل¬تر بودند و بقیه آن¬ها را به خردمندی و تعقل و کاردانی می¬شناختند و کلاغ¬ها در کارهایشان با آن¬ها مشورت می¬کردند و به آن¬ها اعتماد داشتند. پادشاه نیز ماند بقیه¬ی مردم به آن¬ها اعتماد داشت و در این مورد از آنان مشورت خواست