Рет қаралды 2,232
ادامه شرح غزل ، دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد ، دیوان کبیر، غزل ۵۶۳
شرح دیوان کبیر توسط پیر جان
#پیرجان
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمه سوزن اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنش میدار از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
حضرت مولانا ، دیوان کبیر، غزل ۵۶۳
شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را
قاضیی بنشاندند و میگریست گفت نایب قاضیا گریه ز چیست
این نه وقت گریه و فریاد تست وقت شادی و مبارکباد تست
گفت اه چون حکم راند بیدلی در میان آن دو عالم جاهلی
آن دو خصم از واقعهی خود واقفند قاضی مسکین چه داند زان دو بند
جاهلست و غافلست از حالشان چون رود در خونشان و مالشان
گفت خصمان عالماند و علتی جاهلی تو لیک شمع ملتی
زانک تو علت نداری در میان آن فراغت هست نور دیدگان
وان دو عالم را غرضشان کور کرد علمشان را علت اندر گور کرد
جهل را بیعلتی عالم کند علم را علت کژ و ظالم کند
تا تو رشوت نستدی بینندهای چون طمع کردی ضریر و بندهای
از هوا من خوی را وا کردهام لقمههای شهوتی کم خوردهام
چاشنیگیر دلم شد با فروغ راست را داند حقیقت از دروغ
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۷۱
بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست
و درستی در شکستگیست و مراد در بیمرادیست و وجود
در عدم است و علی هذا بقیة الاضداد والازواج
گاو در بغداد آید ناگهان بگذرد او زین سران تا آن سران
از همه عیش و خوشیها و مزه او نبیند جز که قشر خربزه
دفترچهارم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۹۰
باز تقریر ابلیس تلبیس خود را
گفت هر مردی که باشد بد گمان نشنود او راست را با صد نشان
هر درونی که خیالاندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد
چون سخن در وی رود علت شود تیغ غازی دزد را آلت شود
پس جواب او سکوتست و سکون هست با ابله سخن گفتن جنون
تو ز من با حق چه نالی ای سلیم تو بنال از شر آن نفس لیم
تو خوری حلوا ترا دنبل شود تب بگیرد طبع تو مختل شود
بی گنه لعنت کنی ابلیس را چون نبینی از خود آن تلبیس را
.
.
.
حبک الاشیاء یعمیک یصم نفسک السودا جنت لا تختصم
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۶۹
باز الحاح کردن معاویه ابلیس را
کزدم از گندم ندانست آن نفس میپرد تمییز از مست هوس
خلق مست آرزواند و هوا زان پذیرااند دستان ترا
دل مگر رنجور باشد بد دهان که نداند چاشنی این و آن
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۷۰
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده غمدیدهام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت به درنرود
سیاه نامهتر از خود کسی نمیبینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید چو باشه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود
حضرت حافظ ، غزل ۲۲۴
تماس با ما از طریق ایمیل / Contact us
PR@hastiyeoryan.com
وبسايت ما / Website
www.hastiyeory...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye-oryan-41694147...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye.oryan
ساند کِلاد ، برای فایل های صوتی / Sound Cloud
/ hastiye-oryan
تلگرام / Telegram
t.me/hastiyeoryan
تلگرام فایل های صوتی / Telegram
t.me/hastiye_o...
اینستاگرام / Instagram
/ hastiye_oryan