#خدمات #کرامات 🔻متن کرامات به زبان فارسی کرامات حضرت عمرضیاءالدین نقشبندی (قدس الله سره العزیز) #کراماتشماره|4 ایشون #پسر_سوم حضرت شیخ محمد عثمان سراج الدین اول(قدس الله سره العزیز) برای نقل و بیان حقیقت و کرامتی بەخدمت دانا و عالم بزرگ ماموستا ملا سید حسن سورن پیر خدری می رویم کە عالم بزرگی بودەاند ، ماموستا سید حسن بە نیت پیدا کردن مرشد حقیقی کە در خدمتشان سیرو سلوک کند و چارەای برای بیماریهای درونی همچون کبر و حبِ ظهور باشد و برای رسیدن بە پلە و درجات معنوی راهی بغداد وبە حضور حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی شرفیاب میشودبعد از چند روز در خواب بە خدمت حضرت غوث می رسد میفرمایند: ماموستا سید حسن نزد شیخ حسن قرچیوار برو کە چارە کار تو پیش ایشان است، ماموستا سید حسن عرض میکند: قربان من خدمت شیخ حسن قرچیوار نمی روم، بعد از مدتی دوبارە همان خواب را می بیند و همان جواب را بە حضرت شیخ عبدالقار می دهد،@karamat_nagshbandi شیخ عبدالقادر هم میفرمایند: باشە به بیاره و خدمت شیخ عمر بیارە برو، ماموستا حسن هم قبول می کند و عرض میکند من علاقمند علم و مدرسە هستم کە مستفیض شوم. ماموستا حسن از بغداد بە بیارە شریفه تشریف میبرند و شیخ عمر بە محض رسیدن ماموستا سید حسن جا و مکانی برایشان مهیا میکنند ولی تا سیزدە روز از ماموستا سید حسن خبری نمی پرسد، ماموستا از این حال و اوضاع نارحت میشوند و حرفی می زنند کە در شٲن حضرت شیخ عمر نیست، می گویند شیخ عمر مشغول چیە؟! (چرا مرا معطل نگه داشته) مغرب همان روز حضرت شیخ عمر جناب ماموستا را بە ختمە دعوت میکنند، بعد از اتمام سلسلە حضرت ضیاءالدین شروع میکنند بە تلاوت قران، کە در اثنای قران خواندنِ شیخ عمر ، ماموستا سید حسن با چشم ظاهر مشاهدە میکنند کە مردی سبزە پوش وارد محراب بیارە می شود و دستی بر سینە کسانی کە درختمە بودند میکشد و بعد دو مرد دیگر وارد می شوند و از در خانقاە بیرون میروند،@karamat_nagshbandi بعد از تمام شدن ختمە ماموستا از حضرت شیخ عمر پرسیدند قربان محض رضای خدا بفرمایید این چە چیزی بود کە دیدم ؟! فرمودند این را بە این منظور بە تو نشان دادیم کە بدانی ما بیهوده و بی دلیل تو را اینجا نگە نداشتە ایم جناب شیخ عمر فرمودند: کسانی کە تو دیدی اولی حضرت رسول اللە صلی اللە علیە و آله وسلم و دونفربعدی حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروق رضی الله عنهما بودند، نشان بە همان نشانی کە حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی شما را پیش من فرستادند چارە کار شما پیش من نیست، چارە کارت پیش شیخ حسن قرچیوار است، جناب ماموستا هم بە خدمت شیخ حسن قرچیوار شرفیاب میشوند کە شیخ حسن مشغول وضو گرفتن بودند ماموستا همە ماجرا رابرای شیخ حسن بازگو میکنند و شیخ حسن میفرماید فردا جوابت را میدهم.@karamat_nagshbandi فردا شیخ حسن بە ماموستا سید حسن میفرماید شیخ عبدالقادر بە این نام و نشان فرمودەاند: چارە کارت دست شیخ عمر بیارە است، ماموستا دوبارە بە بیارە تشریف میبرند و موقعی کە بە خدمت شیخ عمر می رسند عرض میکنند: قربان چرا این همه مرا سرگردان و معطل میکنید؟ والله من طالب حقیقت هستم، پیش شما باشد یا شیخ حسن من راضی هستم. شیخ عمر میفرمایند: ماموستای بزرگوار بار اول هم چارە کارت پیش ما بود ولی در دلت نسبت بە شیخ حسن احساس ناخوشایندی بود. مادامیکه غرض و سوء ظن نسبت به اولیای خدا در دل باشد آن شخص نمیتواند در میدان سیر وسلوک معنویات و روحانیت و تصوف مستفیض شود. شیخ عبدالقادر گیلانی خواستند بە شما بفهماند کە حضرت شیخ حسن قرچیوار هم مرشدی حقیقی و واقعی است کە می تواند چندین نفر مثل شمارا پروردە کند وشمارا خداوند متعال برساند، بخاطر همین بود که غرضی در دلت نماند. این است طریقت و تصوف حتی كمترین غرض نسبت به اولیا و عالم مانع است از كسب بركت و فیوضات، چه برسد به جسارت در مقابل یاران و اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم. ------------------------------------------------- ✳️کـانـال کرامات_نقشبندی👇🏻👇🏻👇🏻 🌷ID:👉🏻 @karamat_nagshbandi ✅اینستاگرام کرامات_نقشبندی👇🏻👇🏻👇🏻 Instagram.com/karamat_nagshbandi