چقدر شیوا وروان و ساده قصه میگین با اینکه ۵۶ سالمه ولی بسیار لذت بردم وهر بار چند کلمه اصیل ایرانی را یاد گرفتم مشتاقانه منتظر داستانها و مخصوصاً تاریخ باستان ایران عزیزم هستم که واقعا در حقش کم لطفی شده❤❤

۸:۴۰ این شاپور فقط دردسر درست کرد. اول شیرین را هیپنوتیزم کرد با آویزان کردن نقاشی ها به درخت. حالا هم این بیچاره فرهاد را ریخت به هم. این نقاش ها خودشون دختر باز هستند فکر می‌کنند همه همینطورند. درک نمیکنند که مردم عاشق می‌شوند. خسرو هم که فقط شراب را یکی پس از دیگری میخورد فکر این بود که بزند به هدف. وقتی شیرین بهش گفت برو کشورت را بگیر ، بجای اینکه در جواب بگه کشور رابیخیال من کشور را بخاطر شما میدهم گفت چشم و رفت و یک زن هم تو این راه گرفت ! درعوض شیرین به خاطر دلش شاهی را ول کرد. شاپور از اول باید عکس خودش میزد به درخت. بیچاره فرهاد را آواره کرد. یاد یک جمله از فامیل دور در سریال طنز کلاه قرمزی افتادم. “”گاهی کسی را دوست داریم اما اون نمیفهمد گاهی کسی ما را دوست دارد و ما نمیفهمیم خلاصه یک مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم. “”

عالی ❤

6:38:00 🙏♥

خیلی قشنگ بود

2:16:00

salam 1:39:00

مستند، ش هم هست. مستند زندگی یک یوگی. مستند پاراماهانسا یوگاناندا.

سپاسگزارام ❤

بهترین کتاب برای زندگی بهتر ❤❤

شب نوشتان،ساعت۰:۱۶

درود و سپاس از احرای بسیار خردمندانه شما گوینده محترم ❤❤درخواست دارم نام محترم آقای راوی را معرفی نمایید تا بیشتر و بهتر با ایشان آشنا شوم صمیمانه قدردانم🙏🏼🙏🏼🙏🏼💚💚💚

عجب بیت های عالی هستند. شاعر نابغه است. از این داستان استفاده کرده که یک عالم اشعار بگوید که در همه موقعیت ها استفاده دارد. من الان دو ماه است دارم گوش می‌کنم و هنوز ۳/۴ قسمت اول را هم تمام نکردم. سخن باید بدانش درج کردن، چو زر سنجیدن انگه خرج کردن. کاشکی من شخصا از این بیت در سال های پیش استفاده کرده بودم. ولی مهم نیست در آینده استفاده کردن خواهم.

خیلی عالی ممنون تان ❤

ساعت ۱۶:۲۷ البته به وقت تهران

درود دقیقا مانند یک شطرنج باز بسیار حرفه ای حرکت زدید وکتابی را ارایه دادید که دقیق شرح حال این روزگاران است

سلام خواهشن کتاب ارباب حلقه ها و هابیت رو هم بزارید ممنون

به به عجب شاهکار هایی ، درود بر شما

❤

دقیقه ۶:۰۱:۳۳ عجب آدم سخاوتمندی بود خسرو پرویز.!!! سد ها کوزه کنج را میبرد به کاخ و یکی از آنها را به کشاورز می‌دهد. البته اینجا مجبور بوده وگرنه هیچ کس دیگری به شاه دیگر چیزی نمیداد. من از این سوژه استفاده مکنم و یک داستان دیگر را میگویم. یک روزی یک نفر میاد برطرف دارودسته بهرام گور و می‌گوید میخواهم بهرام را ببینم. گفتند برای چه. تو‌که رخ شاه راندیدی. چنین داد پاسخ که تا روی شاه ، نبینم نگویم سخن با سپاه. میدانست همیشه یک عده آدم چاپلوس مضخرف دور همه شاه ها هستند. خلاصه داستان را به بهرام گفتند و خود بهرام به بقیه گفت همین جا باشید من می‌روم ایشان را ببینم ( عنان را بپییچید بهرام گور ، زدیدار لشکر برون راند دور ) خسرو پرویز آنقدر میترسیدو از خودش راضی بود ‌که هیچ وقت نمیرفت شخصا یک روستایی را ببیند. بهر حال طرف به بهرام می‌گوید داشتیم چاه آب میکندیم یک صدا آب آمد که داره به فلز میخورد. بهرام دنبال یک عده فرستاد که بیشتر زمین را بکنند. ز کندن چو گشتند مردان ستوه ، پدید آمد از خاک چیزی چو‌کوه. خلاصه یک مقدار گنج زیاد و قدیمی پیدا شد. به موبد اصلی گفت داستان این گنج چه است. موبد هم که شک داشته ولی طبق معمول باید یکی چیزی بگه وگر نه میگویند آدم بیسوادی است ( مثل خیلی از استادین در دانشگاه های کشور که فکر می‌کنند باید همیشه یک جواب داشته باشند وگرنه دانشجویان……). به شاه جهان گفت کردم نگاه، نوشته است بر گاو جمشید شاه. بدوگفت شاه، ای سر موبدان ، به هر کار دانا تر از بخردان. زگنجی که جمشید بنهاد پیش ، چرا کرد باید مرا گنج خویش. ( اینجا نشان می‌دهد بهرام ادم درستی بوده باور قوی داشته . متاسفانه تعداد بسیار کمی از ادم ها اینجوری هستند. بعد بهرام به موبد گفت. به ارزانیان ده همه هر چه هست، مبادا که اید به ما برشکست. بهرام می‌گوید ما به گنج احتیاج نداریم. این ها را بفروشید و بدهید به آدم های ندار. من و سپاه نباید حرس بزنیم وگرنه برای ما بدی میاورد. خود بهرام از خود موبد هزار برابر موبد تر بوده. تازه بعد از تمام این حرف ها بهرام می‌گوید. ببخشید دینار ‌گنج و درم ، به مزد روان جهان دار جم. ( اینجا بهرام می‌گوید پول که از این گنج بدست میاورید بدید به آدم‌های ندار که برای روح جمشید شاه افرین بفرستند یا به زبان امروزی صلوات بفرستند). اینجا حتی بهرام نمیگوید که برای سلامتی خودش صلوات بفرستند بلکه برای روان جمشید. خلاصه این فرق بهرام گور است با بقیه …..خسرو و غیره و‌غیره. پوزش از اینکه سر کسی را درد آوردم

واقعا چقدر زیبا بود ، برای اولین بار تو زندگیم این چنین تمام افکارم تمرکزم غرق در این داستان گیلگمش شده بود ، واقعا ایران چقدر تاریخ کهنی دارد ، خیلی ممنونم از گوینده این داستان ❤

درود برشما و خداقوت بابت حفظ فرهنگ و تمدن و میراث گذشتگان🙏🏼🙏🏼ایا نام شما گوینده محترم را میتوانم بدانم و برای شنیدن داستانهای دیگری اگر شما ،روایت کرده اید به چه آدرسی در فضای مجازی میتوان رجوع کرد؟؟!!

کارت بیست ، صداهای اضافه حذف کردی

عالي بود هم كتاب هم فن بيان خواننده

کامل هست😢

آدم بعد از پایان هر کتاب دچار بحران شخصیت میشه که حالا چیکار کنم!!!! منتظر میمونیم 😢

سپاس از گويشتان سالهاي قبل كتابهاي اين نويسنده را خواندم وليكن شنيدن يار شبهاي من چيز ديگر بود تشكر تشكر تشكر

با تشكر فراوان

عالي ❤❤🙏🏻🌈🌲👌

excellent

خواسته ام مال من شد خدارو شک۳۶۹❤❤

بسيار عالی برای کسانی که می‌خواهند فلسفه بخوانند به سبک آسان،سپاسگذارم.

وای این صدا خیلی خوب داستانو روایت کرد, این صدا اژ کدوم گروه ضبط شدند؟

شبا گوشش میدم امیدوارم خوب باشه ❤

Thanks ❤

وای چه صدای زیبایی و اجرای فوق‌العاده و کتاب عالی درود برشما واقعا لذت بردم😊😊😊❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

این کتاب فوق العاده هست بسیار متشکرم بانوجان برای خوانش زیبایتان 😍🥰😊🫠🫠🫠❤️❤️❤️❤️

از دوستان کسی میدونه منظور شری یوگاناندا از دستبند احکام نجومی چیه؟

چقدر خوشحال شدم😍😍

🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤

کلی ممنوووووووووووووووووون

بعدیشم میشه زود بزارین🙊😍🥺

فوق العاده ، ممنون

Akh jooooon 🎉❤ shoma behtarini

چه حوصله ای داری

بسیار جذاب و دلنشین بیان میکنید

وااااای بی نظیر اجرا فرمودید، بسیار بسیار عالی، درودها 👏👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🌸🌸🌸🌸🌸

من دیشب برنامه ی شما رو دیدم و شیفته ی کار شما شدم. ممنون و متشکر❤❤❤❤❤❤