هستی عریان : قصه‌ی دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش ، دفتر سوم مثنوی ، قسمت ۴

  Рет қаралды 2,655

Hastiye Oryan

Hastiye Oryan

Күн бұрын

قصه‌ی دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش ، دفتر سوم مثنوی ، قسمت ۴
شرح مثنوی مولوی توسط پیرجان
#پیرجان #
شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع
باز می‌دیدم که می‌شد هفت یک می‌شکافد نور او جیب فلک
باز آن یک بار دیگر هفت شد مستی و حیرانی من زفت شد
اتصالاتی میان شمعها که نیاید بر زبان و گفت ما
آنک یک دیدن کند ادارک آن سالها نتوان نمودن از زبان
آنک یک دم بیندش ادراک هوش سالها نتوان شنودن آن بگوش
چونک پایانی ندارد رو الیک زانک لا احصی ثناء ما علیک
پیشتر رفتم دوان کان شمعها تا چه چیزست از نشان کبریا
می‌شدم بی خویش و مدهوش و خراب تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب
ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین اوفتادم بر سر خاک زمین
باز با هوش آمدم برخاستم در روش گویی نه سر نه پاستم
دفترسوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۹۰
دفع گفتن وزیر مریدان را
گفت هان ای سخرگان گفت و گو وعظ و گفتار زبان و گوش جو
پنبه اندر گوش حس دون کنید بند حس از چشم خود بیرون کنید
پنبه‌ی آن گوش سر گوش سرست تا نگردد این کر آن باطن کرست
بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فکرت شوید تا خطاب ارجعی را بشنوید
تا به گفت و گوی بیداری دری تو زگفت خواب بویی کی بری
سیر بیرونیست قول و فعل ما سیر باطن هست بالای سما
حس خشکی دید کز خشکی بزاد عیسی جان پای بر دریا نهاد
سیر جسم خشک بر خشکی فتاد سیر جان پا در دل دریا نهاد
چونک عمر اندر ره خشکی گذشت گاه کوه و گاه صحرا گاه دشت
آب حیوان از کجا خواهی تو یافت موج دریا را کجا خواهی شکافت
موج خاکی وهم و فهم و فکر ماست موج آبی محو و سکرست و فناست
تا درین سکری از آن سکری تو دور تا ازین مستی از آن جامی نفور
گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار مدتی خاموش خو کن هوش‌دار
دفتراول ، مثنوی معنوی ، قسمت ۲۶
نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد نورشان می‌شد به سقف لاژورد
پیش آن انوار نور روز درد از صلابت نورها را می‌سترد
دفترسوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۹۱
باز شدن آن شمعها هفت درخت
باز هر یک مرد شد شکل درخت چشمم از سبزی ایشان نیکبخت
زانبهی برگ پیدا نیست شاخ برگ هم گم گشته از میوه‌ی فراخ
هر درختی شاخ بر سدره زده سدره چه بود از خلا بیرون شده
بیخ هر یک رفته در قعر زمین زیرتر از گاو و ماهی بد یقین
بیخشان از شاخ خندان‌روی‌تر عقل از آن اشکالشان زیر و زبر
میوه‌ای که بر شکافیدی ز زور همچو آب از میوه جستی برق نور
دفترسوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۹۲
مخفی بودن آن درختان ازچشم خلق
این عجب‌تر که بریشان می‌گذشت صد هزاران خلق از صحرا و دشت
ز آرزوی سایه جان می‌باختند از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند
سایه‌ی آن را نمی‌دیدند هیچ صد تفو بر دیده‌های پیچ پیچ
ختم کرده قهر حق بر دیده‌ها که نبیند ماه را بیند سها
ذره‌ای را بیند و خورشید نه لیک از لطف و کرم نومید نه
کاروانها بی نوا وین میوه‌ها پخته می‌ریزد چه سحرست ای خدا
سیب پوسیده همی‌چیدند خلق درهم افتاده بیغما خشک‌حلق
گفته هر برگ و شکوفه آن غصون دم بدم یا لیت قومی یعلمون
بانگ می‌آمد ز سوی هر درخت سوی ما آیید خلق شوربخت
بانگ می‌آمد ز غیرت بر شجر چشمشان بستیم کلا لا وزر
گر کسی می‌گفتشان کین سو روید تا ازین اشجار مستسعد شوید
جمله می‌گفتند کین مسکین مست از قضاء الله دیوانه شدست
مغز این مسکین ز سودای دراز وز ریاضت گشت فاسد چون پیاز
او عجب می‌ماند یا رب حال چیست خلق را این پرده و اضلال چیست
خلق گوناگون با صد رای و عقل یک قدم آن سو نمی‌آرند نقل
دفترسوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۹۳
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا
گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا
ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا
این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزد سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما
دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله امروز می در می‌دهد تا برکند از ما قبا
ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری خوش خوش کشانم می‌بری آخر نگویی تا کجا
هر جا روی تو با منی ای هر دو چشم و روشنی خواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا
عالم چو کوه طور دان ما همچو موسی طالبان هر دم تجلی می‌رسد برمی‌شکافد کوه را
یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شود یک پاره گوهر می‌شود یک پاره لعل و کهربا
ای طالب دیدار او بنگر در این کهسار او ای که چه باده خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا
ای باغبان ای باغبان در ما چه درپیچیده‌ای گر برده‌ایم انگور تو تو برده‌ای انبان ما
حضرت مولانا ، دیوان کبیر، غزل ۱۴
تماس با ما از طریق ایمیل / Contact us
PR@hastiyeoryan.com
وبسايت ما / Website
www.hastiyeory...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye-oryan-41694147...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye.oryan
ساند کِلاد ، برای فایل های صوتی / Sound Cloud
/ hastiye-oryan
تلگرام / Telegram
t.me/hastiyeoryan
تلگرام فایل های صوتی / Telegram
t.me/hastiye_o...
اینستاگرام / Instagram
/ hastiye_oryan

Пікірлер
Try this prank with your friends 😂 @karina-kola
00:18
Andrey Grechka
Рет қаралды 9 МЛН
Мясо вегана? 🧐 @Whatthefshow
01:01
История одного вокалиста
Рет қаралды 7 МЛН
Гениальное изобретение из обычного стаканчика!
00:31
Лютая физика | Олимпиадная физика
Рет қаралды 4,8 МЛН
قصه دقوقی و کراماتش، قسمت اول.
56:47
Try this prank with your friends 😂 @karina-kola
00:18
Andrey Grechka
Рет қаралды 9 МЛН