هستی عریان : شرح غزل ، گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی ، دیوان کبیر، آخرین جلسه عمومی دوره بهاری ۲۰۲۰

  Рет қаралды 4,478

Hastiye Oryan

Hastiye Oryan

Күн бұрын

Пікірлер: 21
@Hamid-ll1os
@Hamid-ll1os Ай бұрын
این قدرت حافظه به همراه قدرت بی نظیر فک به همراه ریه های پر اکسیژن حیرت انگیزه
@nahidharatizadeh4338
@nahidharatizadeh4338 2 жыл бұрын
شکر وجودیتون امید به محکمتر و پیروز شدن تمام اهل دل روزی که دنیارو نور حقیقت بپوشاند پیر جان من واقعا شکر گذار تمام لحظات ی هستم که شما مرا روز بروز در پروش و قد کشیدنم دیدم دعای خیرت همراه ما باد 💚💚💚
@maryamshahbazi5304
@maryamshahbazi5304 3 жыл бұрын
سایه شما مستدام پیر جان🌺🌺🌺
@sharifmerzada5060
@sharifmerzada5060 4 жыл бұрын
شما چقدر خوبید پیرجان عزیز
@علیجباری-ن5ب
@علیجباری-ن5ب 4 жыл бұрын
درود بر شما .طلب خیر برایتان .
@mikeakbari
@mikeakbari 4 жыл бұрын
یا حق
@parvizalidady6585
@parvizalidady6585 11 ай бұрын
ممنون چرا دیر شما را پیدا کردم حالا چرا ...پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
@jaanaan2847
@jaanaan2847 4 жыл бұрын
پیرجان خدا پشت و پناهتان باشه. بی صبرانه منتظر شروع مجدد کلاس ها هستیم. تمام زندگی ما آموزه های شماست. در هر لحظه زندگی ما شما با ما هستید و حضور شما در زندگی ما کاملا آشکار است. خوشحالیم که سعادتی داشتیم که با هستی عریان آشنا شدیم. ما در حد توانمان سخنان شما را نشر می دهیم تا همانطور که خودمان از آن استفاده کردیم، دیگران هم سعادت بهره مندی از آن را داشته باشند.
@sharonmomeni781
@sharonmomeni781 4 жыл бұрын
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون.. اگر از روز اول آشنایی با شما ای پیرِجان این مسیر برایم تعریف میشد محال بود که درکی از آن داشته باشم اما با قدم گذاشتن در این مسیر طریقت هستی عریان هر روز زندگی با دیروز تفاوت دارد و هر لحظه وجودم در دریای معنا بیشتر فرو میرود بی آنکه بدانم به کجا میروم میدانم که راه مرا میکشد پیر مرا میکشد و خالق مرا میکِشد. هر قدم نَفَسی تازه است و هر نَفَس زندگی دوباره معنی پیر همچون رازیست که در هر قدم خود را ذره ذره باز میکند. نَفَستان گرم و طریقتتان پایدار ای پیرِجان
@Ali-bb5kd
@Ali-bb5kd 4 жыл бұрын
نفَست گرم پیرجان حدیث شما حدیث ترسیدن از سر دار نیست. می‌گویی آنچه را که باید. آنچه را که خود آزمودی. کلاس تو کلاس فلسفه و دلیل و برهان و سند نیست هر چند که آن را هم خوب می‌دانی. کلاس تو کلاس دیدن و پذیرفتن است. می‌بینیم و می‌پذیریم. آفتاب آمد دلیل آفتاب 🙏🙏🙏🙏🙏🙏
@alirezasoleymani3128
@alirezasoleymani3128 4 жыл бұрын
حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را سلام. با احترام، جناب، هیچ عارفی تا حالا از عقل محض و روح محض که معلول ذات هستند سخن نگفته. خیلی جسارت میخواد در باب اسرار ازل که بر سر دار حلاج هم شاید به او گفته نشده صحبت کرد. سند لطفا.. البته بنده از برنامه های شما بهره های فراوان بردم و هنوز استفاده می کنم و قبلا از نوع لحنم پوزش میخوام. به هرحال در این مسیر بسیار پرسشگر، جسور و کنجکاوم. و اینکه این نوع تفکیک ذات، عقل محض و روح محض از هم نکته جالبی داشت و اون نقض بزرگترین نظریه عرفان یعنی وحدت وجود هست. روح انسان از بخشی از شعاع روح محض بوجود اومده و با اون دریای بیکران و ذات، فرسنگ ها فاصله و تفاوت داره و از نظر ذات و صفات با خالقش برابر نیست طبق این تئوری که مطرح فرمودید. به قول جناب حافظ: میان عاشق و معشوق فرق بسیارست چو یار ناز نماید شما نیاز کنید یا به قول جناب مولانا: ما نبودیم و تمنامان نبود لطف تو ناگفتهٔ ما می‌شنود نقش باشد پیش نقاش و قلم عاجز و بسته چو کودک در شکم اما اون قادر مطلق هستی از ازل بوده...
@HastiyeOryan
@HastiyeOryan 4 жыл бұрын
با سلام و احترام پاسخ شما را بزودی از طرف هستی عریان ارسال خواهیم کرد
@alirezasoleymani3128
@alirezasoleymani3128 4 жыл бұрын
@@HastiyeOryan سپاسگزارم🙏🌹
@HastiyeOryan
@HastiyeOryan 4 жыл бұрын
با سلام و احترام ۱- آنچه که گفته شد در مورد ذات یا احد و همینطور عقل محض و روح محض نقل قول از افلوطین بود نه مولانا و حافظ سند این حرف از افلوطین در کتاب : The Essential , Section of Dialectic , اگر هم در آثار فارسی خواستید دنبال کنید لطفا به کتابهای دکتر پور جوادی مراجعه فرمایید تا آنجایی که من اطلاع دارم ترجمه و توضیحات خوبی را داده اند البته من آثار دکتر پور جوادی را مطالعه نکرده ام. اما آن چیزی را که من به ابن عربی نسبت داده ام در حضور اندیشه های افلوطین و افکارش در عرفان ما بوده است. شما همین گفتار افلوطین را با زبان دیگر در آثار ابن عربی می بینید ذات، اسما، اعمال، خیال، حس و یا همان عالم شهود. شما می بینید که فقط الفاظ تغییر کرده ولی اصل یکیست همانطور که افلوطین میگوید "من این عوالم روح محض، عقل محض و ... را شخصا تجربه کرده ام". همین را از زبان ابن عربی با گویش متفاوت میخوانید. در هستی عریان سعی شده است که دیدگاه های فیلسوفان اشراقی در شرق و غرب جهان در طول تاریخ مورد بررسی قرار گیرد که البته تازه در قدمهای اول مقدماتی میباشیم. اما سند از ابن عربی : متاسفانه هیچ فارسی زبانی را نمیشناسم که در این زمینه توضیحات کاملی را داده باشد از همین روی شما را ارجاع میدهم به کتاب فصوص الحکم و در بخشهایی از فتوحات مکیه. رساله های محمود محمود دانشمند و صوفی مصری را دنبال کنید و تا آنجایی که من میدانم بعضی از آثار ایشان به فارسی ترجمه شده است. اما اینکه فرموده بودید هیچ عارفی جسارت گشودن رموزات هستی را نمیکند آنچه ما گفتیم نظرات فیلسوفان بود نه عارفان اما در مورد اینکه عرفای ما از روح محض و عقل محض سخن نگفته اند که معلول ذات میباشند - ببینید واژه ها نباید ما را گمراه کنند میدانید ذات در بیان ابن عربی و احد در بیان افلوطین همان خداوند میباشد مولانا همه چیز را معلول ذات میداند این همه آوازه ها از شه بود ... آنچه که گفته شد در اواخر داستان پادشاه و سه پسر عین گفته این بود که شما از داستان پادشاه و سه پسر میتوانید حضور این اندیشه را ( افلوطین - نو افلاطونیان - ابن عربی...) مشاهده کنید. شما در نظر داشته باشید هستی عریان نظر خود را در قبال این داستان هنوز بیان نکرده است آنچه گفته شده است یا نظر شارحین و یا ارتباط این داستان با فیلسوفان اشراقی بوده است و همینطور اگزیستانسیالیسم دو قرن گذشته. در رابطه با عقل محض و روح محض به این سند ها در رابطه با مولانا توجه فرمایید البته سند ها در آثار مولوی بسیار زیاد هستند و ما به همین دو سه مورد بسنده میکنیم. الف - دفتر پنجم در بیان آنکه عقل و روح در آب و گل محبوسند همچون هاروت و ماروت همانطور که میبینید این همان مثالی است که در جلسات زده شد ( نوری از خورشید به این آب و گل آمده است یک سرش در خورشید و یک سرش در گل میباشد) . ب - دیوان شمس غزل شماره ۲۰۴۶ ( هستی و عاشقی و جوانی و جنس این ) بیت: نقاش چین بگفتم آن روح محض را آن خسرو یگانه تبریز شمس دین همانطور که میبینید شمس نماد روح محض گرفته شده است یعنی قاب قوسین را طی کرده و این نوری که از روح محض در آب و گل بوده به اصل خود باز گشته است و خسرو در فرهنگ مولانا به معنی پیشتاز و پیشرو میباشد. پ - غزلیات شمس شماره ۲۶۴۱ ( گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی..) بیت : عرش و فلک و روح در این گردش احوال اشتر به قطارند و تو آن بازپسینی همانطور که میبینید از این بیت همین صحبت برداشت میشود. ۲- اما در قبال آنچه که در مورد نقض وحدت وجود فرمودید - اشتباه نشود ما یک ذات نداریم که یک فاصله زمانی و مکانی با عقل محض دارد و همینطور عقل محض با روح محض همه اینها در باطن هم هستند یعنی عقل محض ظاهریست از باطن ذات، روح محض هم ظاهریست از باطن ذات این نه تنها نقض وحدت وجود نیست عین وحدت وجود و همان تشکیک وجود ملا صدرا میباشد یعنی دریاست که فرم دیگری میگیرد که میشود بخارات و یا ابر و یا باران و دومرتبه به دریا باز میگردد. ۳- ما هرگز نگفته ایم که انسان به خدا تبدیل میشود و یا بر او آگاه میگردد درست بر عکس بارها در صحبت تکرار شد که انسان هرگز نه خدا میشود و نه حتی کوچکترین آگاهیی بر آن ذات مقدس پیدا خواهد کرد. آنچه گفته شد زندگی در این دنیا و رسیدن به تعالی امکان ورود به درک صفاتی را از آن احد میسر میسازد - رجوع کنید به گفته های عرفای ما در مورد این آیه از قرآن که پیامبر فاصله اش با خدا به اندازه قوس کمان بود که البته میدانید که اینها همه سمبولیک است و در واژه ها نباید گم شد. همینطور این ابیات را از مولانا : حمله دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک بال و پر از ملک هم بایدم پران شوم آنچه اندر وهمم ناید آن شوم تا میرسید به اینجا پس عدم گردم عدم چون ارغنون..... همینطور که ملاحظه میکنید تمام مسیر بازگشت به عالم ملکوت و همینطور جبروت که بسیار توضیح داده ام بیان گردیده است. میدانید در فرهنگ مولانا عدم اشاره به هستی محض و شاید بقولی صفات خداوند میباشد. امیدوارم که به اندازه کافی توضیح داده باشیم اما اگر کافی نبود میتوانید غیر از رسانه ها برای ما پیام صوتی بگذارید و بصورت صوتی به شما پاسخ داده خواهد شد. ttps://t.me/ PRHastiyeOryan در تلگرام. با تشکر فراوان از توجهتان به مطالب. روابط عمومی هستی عریان
@alirezasoleymani3128
@alirezasoleymani3128 4 жыл бұрын
@@HastiyeOryan سلام. خدا قوت. سپاس بیکران بابت وقتی که گذاشتید و این جواب مفصل که فرمودید. اصلا انتظار چنین جواب مفصلی را نداشتم. خیلی ممنون. بسیار جامع و کامل بود. نکات جالبی را فرمودید. ببینید مساله ای که هست و بنده طی تحقیقات چند ساله ام داشته ام و از اساتید قرآن و عرفانم در جلسات دورهمی بسیار زیادی که گذرانده ام یادگرفته ام این است که از یک جایی راه حافظ و سعدی با راه عطار، مولانا، ابن عربی، بایزید بسطامی، منصور و سهروردی جدا میشود. یعنی یکسری موضوعاتی که در کتب عطار مثل منطق الطیر یا در مثنوی و دیوان شمس یا در شطحیات منصور و بایزید و خصوصا فصوص و فتوحات مطرح شده را شما هرگز در غزلیات سعدی و کتب دیگر او و دیوان حافظ مطلقا نمی بینید. آنچه که در باب معراج پیامبر (ص) و قاب قوسین مطرح شده اساسا جعل روایات و دروغ محض است و اینکه گفته شده جبرئیل از جایی باز می ماند و فقط پیامبر میتواند جلوتر رود یک نوع توهم و اغراق است از نوع فصوص الحکمی!! استاد گرانقدر، در قرآن فرموده اند که آنها که ایمان آورده اند هرگز میان پیامبران هیچ تفاوتی قائل نمی شوند حال آنکه در فصوص اینگونه نیست و سهروردی هم پیامبر را از همه بالاتر می برد و می گوید موسی (ص) لن ترانی شنید اما فرزند عبدا... (ص) در خانه خوابیده بود و او را به عرش بردند و جمال مطلق را نظاره کرد!! هرگز خدا مثل ما انسانها نیست که به یکی نه بگوییم و برای دیگری پارتی بازی کنیم و آری بگوییم. در قرآن هم چنین چیزی مطرح نشده در باب فاصله پیامبر با خدا به اندازه قوس کمان آنچه که استاد بنده که الهامات غیبی بی نظیری به او می شود فرمودند این بود که قوس کمان فاصله پیامبر با حضرت اللّه جل جلاله نبود بلکه با حضرت جبرئیل بود. چه اگر این نظریه تایید شود یک نوع شائبه بوجود می آید که حضرت موسی چه راهی نرفته بود که حضرت محمد رفتند و اینگونه بر حق حضرت موسی اجحاف می شود. در قرآن فرموده اند که ما جلوه ای از خود را بر کوه عرضه کردیم و به موسی گفتیم اگر آن را تحمل کردی می توانی جمال مطلق یا به تعبیر حافظ (شاهد هرجایی) را تماشا کنی و بعد از آن هم کوه متلاشی میشود هم موسی (ص) بیهوش بر روی زمین می افتد. بنابراین جسارتا بسیاری از گفتار افلوطین یا ابن عربی یا گفته های خرقانی و بسطامی در تذکره اولیاء عطار مبنی بر دیدن عقل محض یا دیدن خدا در خواب یا شطح معروف بسطامی: لیس فی جبتی الی الله؛ همه زیر سوال می رود.. به قول جناب حافظ: معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند؟! اما در برخی ابیات مولانا ضد آن گفته شده: ما ز دریاییم و دریا می رویم یا: پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انا الیه راجعون خوانده‌ای انا الیه راجعون تا بدانی که کجاها می رویم آنچه در قرأن آمده خلاف این نظریه هاست و فکتی که وجود دارد اینست که انا الیه راجعون گفته شده برای بازگشت به خدا به خاطر سوال و جواب و بازخواست اعمالی که در دنیا انجام داده ایم نه یکی شدن با آن احد که این در ظرفیت ما نیست و اصلا هدف از خلقت ما نبوده. باز تاکید می کنم عرفان ما دارای انحرافاتی نیز هست و بنده نقل قول از خودشان می کنم و بعد ضد آن را اثبات می کنم با نظریه هایی از جنس خودشان وگرنه بنده در حد عرفا نیستم اگرچه الهامات زیادی داشته ام و حق و باطل را در بسیاری موارد بدون رجوع به اساتیدم تشخیص می دهم و بسیاری از داستان های مثنوی را مانند همین قلعه ذات الصور را تایید می کنم اما یکسری ایرادات هم مثل این هست: ابن عربی: سبحانه من اظهر اشیاء و هو عینها (منزه است کسی که در اشیاء (موجودات)ظهور دارد و عین اشیا است. یا اشیاء را ظاهر کرد و عین اشیاست). اما قرآن می فرماید: لیس کمثله شیء(او مانند هیچیک از موجودات نیست). تمام شد و رفت! میفرماید مانند هیچیک!! یعنی فرم دریا عوض شده و حالا ما بخاریم یا قطره بارانیم که بعد میریم تو دریا و این حرفا مطلقا نیست! خدا یکجا در قرآن فرموده که انسان را در زمین خلیفه ای قرار دادیم و این همه داستان بافته اند که ما اشرف مخلوقاتیم و غیره که از عدم جنبه عرفای ما می آید وگرنه طبق همان قرآن گفته شده که ما انسان را بر برخی موجودات برتری دادیم یعنی موجوداتی برابر با ما و حتما برتر از ما هم وجود دارند. نکته ای هست اینکه مولانا می گوید از ملک هم بایدم پران شوم، سوال اینجاست که مگر ابلیس جن در دایره امتحانات الهی و هزار سال عبادت از روی شناخت، فرشته نشده بود؟ مگر خدا به کسی بدون امتحان و عبادت با معرفت امتیاز می دهد؟ آیا جلوه یا شعاع روح محض در ابلیس وجود نداشت؟ قطعا وجود داشت. پس قطعا ملائک دیگر هم امتیاز کسب کرده اند و یکیشان از همه بالاتر می رود و جبرئیل می شود. پس چه مزیتی انسان نسبت به جبرئیل دارد که لزوما می تواند از او بالاتر رود؟ اصلا آیا خدا به عبادت بدون عشق بها می دهد؟ چرا به ابلیس بها داده شد و به مقام فرشته ها رسید؟ پاداش به عبادت کورکورانه و بدون معرفت از حضرت اللّه بعید است. به هرحال بنده عرفان متواضعانه سعدی و حافظ را بیشتر ترجیح میدهم وقتی می فرمایند: بنده خویشتنم خوان که به شاهی برسم مگسی را که تو پرواز دهی شاهینیست سعدی من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟ لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم حافظ یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت حافظ می بخشید طولانی شد. ممنونم بابت توجه شما. و همچنان پیگیر جلسات شما خواهم بود. ارادت دارم🌹🌹🌹
@HastiyeOryan
@HastiyeOryan 4 жыл бұрын
@@alirezasoleymani3128 با سلام و احترام بسیاری از مطالبی که فرموده اید پاسخ های قانع کننده ای دارند، و دیدگاه ما نسبت به عرفان با آنچه در ایران به عنوان عرفان تدریس شده است بطور کلی متفاوت می باشد. اگر هم جا هایی که میبینید ما به احادیث، قرآن و مطالب تاریخی اشاره میکنیم برای توضیح آن چیزی است که در روشهای سنتی و حتی امروز به عنوان عرفان معرفی میشوند. همانطورکه گفتم آنچه که ما میگوییم و یا انجام میدهیم کاملا متفاوت میباشد. برای تسهیل در امر ارتباط، لطفا با شماره تلفن هستی عریان تماس گرفته و پیام صوتی خود و شماره خود را بگذارید تا با شما در تماس باشم. با تشکر روابط عمومی هستی عریان Tell : 1-855-554-2784
Trick-or-Treating in a Rush. Part 2
00:37
Daniel LaBelle
Рет қаралды 34 МЛН
Perfect Pitch Challenge? Easy! 🎤😎| Free Fire Official
00:13
Garena Free Fire Global
Рет қаралды 65 МЛН
Car Bubble vs Lamborghini
00:33
Stokes Twins
Рет қаралды 35 МЛН
کتاب ممنوعه پیام فلسفی خیام ( بخش اول )
54:36
IAIFI Fireside Chat: 2024 Nobel Prize in Physics
1:54:59
IAIFI: Institute for AI & Fundamental Interactions
Рет қаралды 1,3 М.